جدول جو
جدول جو

معنی شه باش - جستجوی لغت در جدول جو

شه باش
سکه یا نقل که بر سر داماد و عروس نثار کنند
تصویری از شه باش
تصویر شه باش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شهر باش
تصویر شهر باش
ساکن شهر، مقابل چادر و بادیه نشینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهرتاش
تصویر شهرتاش
(پسرانه)
شهر (فارسی) + تاش (ترکی) همسایه و همشهری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهربان
تصویر شهربان
(پسرانه)
حاکم شهر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شادباش
تصویر شادباش
تبریک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شهربان
تصویر شهربان
مامور پلیس، پلیس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اهتباش
تصویر اهتباش
فراهم آمدن به دهش رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که شبها بازی کند و صورتهای مختلف از پس پرده بنماید، شب زنده دار: قائم اللیل
فرهنگ لغت هوشیار
ادات تحسین احسنت آفرین، تهنیت تبریک، روز بیست و ششم از ماههای ملکی، پول و نقل و گل و غیره که در جشن عروسی بسر عروس و داماد نثار کنند یا به مطربان و رقاصان دهند شاباش، امراز شاد بودن شادمان زی، خرم باش خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شر بام
تصویر شر بام
برنگ شیر سفید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شه تار
تصویر شه تار
اولین تار سازها تار بم و گنده
فرهنگ لغت هوشیار
شخصی که بقد و بالا و سن و سال با کسی که داماد می شود برابر است و او را در قدیم مانند داماد می آراستند و با او خانه عروس می بردند ساق دوش. شخصی که بقد و بالا و سن و سال با کسی که داماد می شود برابر است و او را در قدیم مانند داماد می آراستند و با او خانه عروس می بردند ساق دوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهربان
تصویر شهربان
مرزبان، حاکم و نگهدارنده شهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهر تاش
تصویر شهر تاش
همشهری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهربان
تصویر شهربان
حاکم و نگهدارندۀ شهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاه بال
تصویر شاه بال
بزرگ ترین پر از بال های پرنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شه مات
تصویر شه مات
در ورزش شطرنج هنگامی که مهرۀ شاه مات شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شادباش
تصویر شادباش
تبریک، تهنیت، روز بیست و ششم از ماه های فلکی
شادباش گفتن: خوش باش گفتن، تبریک و تهنیت گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهرتاش
تصویر شهرتاش
همشهری، هر یک از آنانکه با یکدیگر از یک شهر باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نه بام
تصویر نه بام
نه آسمان نه فلک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهرتاش
تصویر شهرتاش
((شَ))
همشهری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شه تار
تصویر شه تار
((شَ))
اولین تار سازها
فرهنگ فارسی معین
نوعی پرندۀ شکاری از تیرۀ باز با منقار و چنگال های قوی و پرهای زرد، خرمایی یا سفید که آن را برای شکار کردن پرندگان تربیت می کنند، باز سفید و بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شه بالا
تصویر شه بالا
شاه بالا، جوانی هم بالا و همسال داماد که شب عروسی دوش به دوش داماد حرکت می کند، ساق دوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهبان
تصویر شهبان
(پسرانه)
برادر زرین ملک در داستان ملک بهمن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهبال
تصویر شهبال
(پسرانه)
پر بزرگ پرندگان، بزرگترین پر پرنده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شهباز
تصویر شهباز
(پسرانه)
درخورشاه، لایق شاه، شاه باز نوعی باز سفید رنگ و شکاری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاباش
تصویر شاباش
تبریک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شهباز
تصویر شهباز
عقاب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دهباش
تصویر دهباش
اهلی، رام و خانگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاباش
تصویر شاباش
مخفف شادباش، احسنت، آفرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهبان
تصویر شهبان
جمع شهاب، زبانه های آتش گل خورشیدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهبال
تصویر شهبال
بزرگترین پر از پرهای بال مرغ شاهبال شعیر
فرهنگ لغت هوشیار
گونه ای باز که به رنگهای زرد خرمایی یا خرمایی تیره و سفید فام دیده میشود ولی بیشتر نوع سفید رنگ آن را بدین نام خوانند و رنگهای دیگر را غالبا بنام طرلان و قوش و باز نامند. این پرنده جزو شکاریان زرد چشم و اندامی بسیار شکیل و زیبا دارد. پنجه و منقارش پر قدرت و قوی است و چون به آسانی اهلی میشود جزو پرندگان شکاری مورد توجه شکارچیان است. محل زندگی شاهباز بیشتر در دشت های سیبری و قسمتهای شمالی چین و ترکستان است و در اواخر شهریور ماه مهاجرت کرده و دسته هایی از آن به کشور ما نیز وارد می شوند و اواسط اسفند ماه به موطن اصلی خود باز می گردند. محل استراحت و خوابگاه این پرنده بیشتر بر روی درختان متوسط القامه و شاخه های قوی و محکم است شهباز تیقون توغان طرلان باز فید. مونث اشهب مادیان سپید و سیاه رنگ خاکستری، سال یخبندان سال سرما زدگی، زمین یخ زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاباش
تصویر شاباش
خوش باش، احسنت، آفرین، برای مثال گفت شاباش و بدادش خلعتی / گوهر از وی بستد آن شاه و فتی (مولوی۱ - ۹۰۱)، پولی که در مجلس جشن و شادمانی به نوازنده و بازیگر می دهند یا بر سر عروس و داماد نثار می کنند
فرهنگ فارسی عمید